به گزارش خبرنگار مهر، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی به تازگی چاپ دوازدهم از ترجمه مرحوم مهرداد نبیلی از رمان «لبه تیغ» اثر ویلیام سامرست موام، نویسنده شهیر انگلیسی را منتشر کرد. این در صورتی است که ناشرانی دیگری چون شرکت انتشارات امیرکبیر و نشر فرزان روز نیز آن را منتشر میکنند.
انتشارات امیرکبیر نیز نهمین چاپ خود از همین ترجمه را امسال منتشر و در اختیار علاقهمندان گذاشته است. نشر فرزان روز نیز دوازدهمین چاپ خود از این رمان را در سال گذشته (۱۳۹۷) منتشر کرده بود. نخستین چاپ این ترجمه در سال ۱۳۴۱ منتشر شده بود. مهرداد نبیلی مترجم این اثر در سال ۱۳۸۳ در شهر پراگ درگذشت.
بر اساس اطلاعات درج شده در سایت خانه کتاب ترجمه مهرداد نبیلی از رمان «لبه تیغ» در چند نوبت با همکاری دو انتشارات علمی و فرهنگی و نشر فرزان روز منتشر شده که مربوط به دهه ۸۰ شمسی است، اما این همکاری در سالهای بعد متوقف شده است. با این اوصاف سوال مهم اینجاست که با وجود آنکه مدت زمان زیادی از درگذشت مترجم سپری نشده، اما چرا این ترجمه توسط ناشران متعددی منتشر میشود؟ و آیا حق تجدید چاپ این ترجمه در اختیار هر سه ناشر قرار دارد؟ لازم به اشاره است که این رمان را نشر ماهی نیز با ترجمه شهرزاد بیات موحد منتشر کرده است. جالب آنکه این ترجمه نیز با استقبال مخاطبان مواجه شده است.
رمان لبه تیغ سامرست موام درباره جوانی است به نام لاری، که علیرغم درآمد ناچیز از زندگی خود خشنود است. او بیشتر در جستجوی یافتن پاسخ به سئوالات مربوط به خاستگاه و غایت زندگی است. این طرز برخورد لاری با زندگی خوشایند نامزدش ایزابل که دوست دارد تجملاتی زندگی کند و با مخافل اعیان رفت و آمد داشته باشد، نیست. لاری از قبول شغلهایی که به او پیشنهاد میشود سرباز میزند و برای یافتن پاسخ سوالهایش به کتابخانه ملی فرانسه میرود. ایزابل بعد از دو سال تلاش در جهت منصرف کردن لاری از تحقیقاتش در نهایت او را تهدید به جدایی میکند. لاری در برایر حیرت نامزدش، جدایی را میپذیرد.
نگاه جستجوگرانه و پرسشگرانه لاری سبب بروز چالشهایی میان او و اطرافیانش میشود. اطرافیانی که از درک دغدغههای روحی وی عاجزند بهتدریج از گرد او پراکنده شده و در میان امواج تردیدها و سئواات وی را تنها میگذارند؛ کسانی همچون ایزابل، نامزد وی، که ادامه داستان بیان چالشهای میان وی و لاری است.
«لبه تیغ» از جمله مهمترین آثار سامرست موام است و یکی از خواندنیترین و جذابترین آثار ادبیات انگلیسی در قرن بیستم به شمار میرود. این کتاب اولینبار در سال ۱۹۴۴ منتشر شد و تاکنون دو فیلم سینمایی براساس داستان آن ساخته شده است: یک بار در سال ۱۹۴۶ و بار دیگر در سال ۱۹۸۴، وقایع رمان در سالهای دهه ۳۰ در اروپا میگذرد؛ سالهای میان دو جنگ جهانی اول و دوم.
موام این رمان را اینگونه آغاز کرده است: هرگز رمانی را با این همه بیم آغاز نکردهام. اگر بر این کتاب نام رمان مینهم، از آن روست که برای آن نام دیگری نمیدانم. داستانی چندان برای گفتن ندارم و پایان کارم نیز مرگ یا ازدواج نیست. البته مرگ پایان بدیهی همه داستانهاست اما ازدواج نیز داستان را سرانجامی میدهد و آنان که خود را صاحب ذوق میدانند، بی سبب داستانهایی را که به شادی پایان میپذیرد، به دیده طنز مینگرند …چه بسا میتوانستم تخیل خود را به کار گیرم و آن فاصلهها را به صورتی دلپسند پرکنم و این حکایت را دلپذیرتر سازم اما قصد چنین کاری ندارم. تنها میخواهم آنچه را خود از آن آگاهی داشتهام، بر صفحه کاغذ بیاورم.
نظر شما